اگر تا امروز به دنبال دستور پخت به زبان انگلیسی بوده اید ولی به علت ناشناس بودن لغات آشپزی به زبان انگلیسی نتوانستید غذای دلخواه خود را تهیه کنید در ادامه این مقاله با ما همراه باشید.
preheat | از قبل گرم کردن | stir-fry | تفت دادن |
sauté | در روغن کم سرخ کردن | add | اضافه کردن |
spoon | با قاشق ریختن | dice | نگینی خرد کردن |
simmer | به آرامی جوشاندن | mix | مخلوط کردن |
اصطلاحات آشپزی به زبان انگلیسی همراه با مثال:
BAKE : پختن
توی آشپزخانه بوی خوبی میآید، چون من دارم خورشت میپزم . It smells good in the kitchen because I’m baking a stew
BARBECUE : پختن گوشت و مواد غذایی روی آتش یا زغال
قصد دارم تا برای شام مقداری گوشت کباب کنم . I’m going to barbecue some meat for dinner
BEAT : هم زدن مواد
تخممرغ را آنقدر بزنید تا شروع به سفتشدن کند . Beat the egg until it starts to thicken
BLEND : مخلوط کردن
برای تهیهی اسموتی، میتوانید میوهها را مخلوط کنید . You can blend fruit to make smoothie
BOIL : جوشاندن
سیبزمینیها را بجوشانید . Boil the potatoes
BREAK : شکستن و خرد کردن مواد یا ریز کردن آنها
تخممرغها را درون یک کاسه بشکنید . Break the eggs into a bowl
BROIL : پختن گوشت و سبزیجات روی توری یا طبقات فر و سرخکن
آشپز گوشت را پخت . The cook broiled the meat
CARVE : برش دادن گوشت به قطعات کوچکتر
چه کسی گوشت را برش میدهد؟ Who is going to carve the meat
CHOP : خورد کردن سبزیجات
پیازها را خرد کنید و آنها را به سالاد اضافه کنید . Chop the onions then add them to the salad
COMBINE : ترکیب کردن
مطمئن شوید که ترکیبات بهخوبی باهم ترکیب میشوند . Make sure the ingredients combine well
cook : آشپزی کردن.
مرغ را آنقدر بپزید تا هیچ بخشی از آن به رنگ صورتی باقی نماند . Cook the chicken until there are no pink parts
CUT : بریدن
او گوشت را به تکههای ریزتر برش داد . He cut the meat into little pieces
DRAIN : خارج کردن آب اضافی از مواد غذایی بعد از پختن در آب
آب اضافی را از ظرف اسپاگتی خارج کنید . Drain the water from the pot of spaghetti.
FRY : سرخ کردن مواد غذایی در روغن
من ماهیها را سرخ کردم . I fried the fishes
GRATE : رنده کردن. تقسیم کردن مواد به بخشهای ریز با مالیدن آنها.
یک هویج را رنده کنید و آن را به سالاد اضافه کنید . Grate a carrot and add it to the salad
GREASE : پوشاندن و مالیدن روغن به سطوح یا مواد
ماهیتابه را چرب کنید . grease the pan
GRILL : پختن گوشت و مواد غذایی با حرارت زیاد و گاهی غیرمستقیم.
او برای شام ساندویچ پنیر کبابی درست کرد . He prepared grilled cheese sandwiches for dinner.
KNEAD : پهن کردن و فشردن انواع خمیر با دست یا وردنه.
خمیر را برای یک پیتزا پهن کنید . Knead the dough for the pizza base
MEASURE : اندازهگیری دقیق برای به دست آوردن وزن یک ماده.
یک قاشق چایخوری ادویه کاری را اندازه بگیرید . Measure a teaspoon of curry
MELT : ذوب کردن
کره را ذوب کنید . Melt the butter
MICROWAVE : گرم کردن مواد غذایی در ماکروویو
قبل از قراردادن مواد غذایی در ماکروویو آن را از ظروف فلزی خارج کنید . Remove the food from the metal container before you microwave it
PEEL : پوست کندن میوه و سبزیجات.
سیبزمینیها را قبل از جوشاندن پوست بکنید . Peel the potatoes before boiling them
POUR : ریختن
سس شکلاتی را روی کیک بریزید . Pour the chocolate sauce over the cake
ROAST : پختن. اغلب برای مرغ و سبزیجات
ما میخواهیم مرغ را بپزیم . We want to roast the chicken
SIFT : الک کردن
آرد را درون یک کاسه الک کنید . Sift the flour into a bowl.
SLICE : برش دادن. برش دادن میوه و سبزیجات به یک اندازه
خیارها را برش بدهید و به سالاد اضافه کنید . Slice the cucumbers and add them to the salad
SPRINKLE : پاشیدن
شکر را روی کیک بپاشید . Sprinkle the sugar over the cake
SQUEEZE : خارج کردن آب از چیزی با فشاردادن آن.
لیموها را فشار دهید و آب آنها را بگیرید . Squeeze the juice from the lemons
STEAM : بخارپز کردن
سبزیجات بخارپز شده عالی هستند . Steamed vegetables are great
STIR : هم زدن
شکر را هم بزنید تا کاملاً حل شود . Stir until the sugar has completely dissolved
TENDERIZE : در مخلوط خواباندن مواد گوشتی برای نرم و ترد شدن.
من فکر میکنم که باید استیک را قبل از پختن در مواد بخوابانیم . I think we should tenderize the steak before cooking it
لیست وسایل آشپزخانه به انگلیسی
Kettle | کتری | Breadbox | جای نان |
Toaster | تستر | Pitcher | پارچ |
Microwave oven | ماکروفر | Blender | مخلوط کن |
Dishwasher | ظرفشویی | Colander | صافی |
Refrigerator | یخچال | Tureen | کاسه |
Cookware | ظروف آشپزی | Spatula | کاردک |
Frying pan | ماهیتابه | Measuring cups | پیمانه ای اندازه گیری |
Teapot | قوری | Measuring spoons | قاشق های اندازه گیری |
Grater | رنده | Cutting board | تخته برش |
Ladle | ملاقه | Mixing bowl | کاسه مخلوط کن |
Slotted spoon | کفگیر | Egg slicer | برش تخم مرغ |
Can opener | در باز کن | Potato peeler | پوست کن سیب زمینی |
Strainer | صافی | Plate | بشقاب |
Meat mallet | پتک گوشت | Glass | لیوان |
Cup | فنجان | Fork | چنگال |
Regular spoon | قاشق معمولی | Knife | چاقو |
اصلاحات جالب در آشپزی به زبان انگلیسی
حالا که با لغات مربوط به آشپزی به زبان انگلیسی آشنا شدید، چند اصطلاح جالب را هم یاد بگیرید. فراموش نکنید که در مورد اصطلاحات معنی ظاهری کلمات مد نظر نیست.
Cooking on gas: در کار خود پیشرفت کردن
Cut and dried: مسئله یا ایدهای که کاملاً در مورد آن تصمیمگیری شده و قابل تغییر نیست
Flash in the pan: جوشش آنی و بینتیجه. تلاش بیهوده
Half-baked ideas: ایدههای نیمه کاره
It (all) boils down to: دلیل اصلی یک وضعیت
On a knife edge: بودن در موقعیتی بسیار سخت. در فارسی میگوییم روی لبهی تیغ راه رفتن
On a plate: با کوشش کم. دو دستی تقدیم شده
To boil over: جوش آوردن. وقتی کسی نتواند عصبانیتاش را کنترل کند و شروع به بحث یا دعوا کند (متضاد Simmer down).
To cook the books: جعل حساب های مالی یک شرکت
To cook someone’s goose: خراب کردن برنامه های یک شخص
To curry favour: خود شیرینی، چاپلوسی
To grill someone: سوال پرسیدن از شخصی بدون خستگی
To jump out of the frying pan into the fire: از چاله به چاه افتادن
To simmer down: آرام شدن (متضاد Boil over)
To stew یا be in a saw: سر دو راهی گیر کردن
To stir the pot: عمداً تنش ایجاد کردن، شر به پا کردن
To turn up the heat: تحت فشار قرار دادن کسی یا انتقاد کردن از چیزی
ضرب المثل های مرتبط با آشپزی
ضربالمثلها بخش جدانشدنی از یک زبان هستند. ضرب المثل ها سخنان کوتاه و پر معنایی هستند که به یک داستان قدیمی اشاره میکنند.در اینجا ما شما را با ضرب المثل هایی که در آشپزی به زبان انگلیسی به کار میرود آشنا میکنیم:
A watched pot never boils: وقتی منتظر هستید اتفاقی بیفتد، زمان کندتر میگذرد
If you can’t stand the heat get out of the kitchen: اگر نمیتوانید از پس کاری بر بیایید، آن را به کسی که میتواند بسپارید
It’s no use crying over split milk: گذشته ها گذشته!
Too many cooks the broth: آشپز که دو تا شد آش یا شور می شود یا بی نمک!